عبد الحمید فتی-دادستان جهرم سال ۴۲

منم بمهر و وفا شهره و بعالم تاق‏

منم که از دل و جان بر تو گشته‏ام مشتاق‏

تو بی‏دلیل مرا بیوفا مخوان ایدوست‏

که اصل بیگنهی صادقست بر عشاق‏

خلاف رسم وفا چون ندیده‏ای از من‏

خلاف اصل تصور مکن چو اهل نفاق‏

دلیکه معترف از عشق تست بی‏تردید

 نه حاجتست باثبات و نی باستنطاق‏

به تیر ناوک مژگان گرم کنی تهدید

و یا بسلسلهء موی خود زنی شلاق‏

ورم به تیغ دو ابروی خود کنی تأدیب‏

بماه روی تو سوگند،نیست بر من شاق‏

وگر بحکم غیابی مرا کنی محکوم‏

نه اعتراض کنم نی طلب کنم ارفاق‏

کلاه خویش تو داور اگر کنی دانی‏

که در قبال وفا مهر به بود ز شقاق‏

چو در طریق وفا کس نهد سر تمکین‏

سزد که از ره مهرش همی کنند انفاق‏

 پژوهشی کن و فرجام عمر را بنگر

مکن جریده اعمال را سیه اوراق‏

پی تجسس و تفتیش رو ببین مشهود

 که جلب اهل نظر ممکن است با اخلاق‏

مباش در پی تخریب آشیانهء دل‏

که روزنی ز دل خلق هست با خلاق‏

گر استوار قرار دل پریش کنی‏

دمد ز شمع دلت نور در همه آفاق‏

بیا معاینه کن قلبم از ره تحقیق‏

که غیر مهر تو نبود در این شکسته رواق‏

گواه صدق«فتی»قلب باصفای وی است‏

که نیست قابل تکذیب،حرف بی‏اغراق

حقوق امروز » بهمن و اسفند 1342 - شماره 9 و 10